بسم الله الرحمن الرحیم طلسم عشق همه می گفتند نوزادی که در صبح به دنیا آمده باشد، نحس است مخصوصا اگر دختر هم باشد واله از همه پنهان کرده بود که ساعت نه و نیم صبح به دنیا آمده آن هم در ۱۳ فروردین امید اما، بی اعتنا بود خرافات را افسانه ای بیش نمی دانست شاید هم به قول مادرش، عشق کورش کرده بود روزها می گذشتند و واله روز به روز رنجور تر می شد همه می گفتند استرس دوران عقد است اما ترس او پایانی نداشت مادر شوهرش آنقدر عقاید خرافی اش را به او تلقین کرده بود که باورش شده بود اگر ازدواج کند امید می میرد دو ماه گذشت شب عروسی تصمیم خود را گرفت وقتی امید دنبالش آمد، مصمم رازش را آشکار کرد من نحسم اگر با تو ازدواج کنم می میری امید گردنبند زیبایی را به گردنش انداخت و درمیان هلهله ی شادی اطرافیان گفت شاید اگر با من ازدواج کنی، این زندگی نحس شود و من بمیرم، اما اگر ازدواج نکنی بی شک همین امروز می میرم جشن در خانه ی پدری امید برگزار می شد یکی از عمه ها گفته بود که عروس صبح به دنیا آمده مادرشوهر
آخرین مطالب
آخرین جستجو ها